گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
درس هشتم: غزوه حمراء الاسد … و غزوه دومۀ الجندل





هدفهاي آموزشی
انتظار میرود با مطالعه این درس:
- با چگونگی غزوه حمراء الاسد و سریه ابوسلمه آشنا شویم.
- چگونگی حوادث رجیع و بئر معونه را بدانیم.
- علل وقوع جنگ بنینضیر را بررسی کنیم.
- چگونگی وقایع جنگ بنینضیر را بدانیم.
- بتوانیم نتایج جنگ بنی نضیر را توضیح دهیم.
- با نظر قرآن درباره جنگ بنی نضیرآشنا شویم.
- نظر قرآن را در باب شرب خمر بدانیم.
- ماجراي غزوات بدر الموعد، ذات الرقاع، و دومۀالجندل را بدانیم.
در این درس به جنگ حمراء الاسد به عنوان دنباله و ادامه جنگ احد، سریه ابو سلمه، حوادث رجیع و بئر معونه، جنگ بنی نضیر،
ماجراي
درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 1
صفحه 247 از 274
ص: 236
تحریم خمر و نزول آیه چهل و سه سوره نساء، غزوات بدر الموعد، ذات الرقاع و دومۀ الجندل خواهیم پرداخت.
غزوه حمراء الاسد
جنگ حَمْراء الاسد دنباله و ادامه جنگ احد بهشمار میرود. رسول خدا (ص) غروب شنبه از جنگ احد به مدینه بازگشت. واقدي
326 گوید: شب هنگام که براي اقامه نماز عشا به مسجد رفت عبدالله بن عمرو مُزَنی آن حضرت را ملاقات نمود و گفت قریش /1
را در منطقه مَلَل دیدم فرود آمده بودند و ابوسفیان و همراهانش میگفتند باز گردیم و بقیه مسلمانان را نابود کنیم ولی صفوان
مخالف این کار بود. پیامبر پس از این گزارش تصمیم گرفت دشمن را تعقیب کند.
107 شانزدهم شوال پس از نماز به بلال دستور / 334 رسول خدا صبح یکشنبه هشتم و یا به روایت ابن اسحاق 3 / به روایت واقدي 1
داد تا ندا دهد و مردم را به تعقیب دشمن فرا خواند و جز آنان که دیروز در جنگ احد حاضر بودند کس دیگري شرکت نکند.
فقط جابر بن عبدالله انصاري که به سفارش پدرش به عنوان سرپرست خانواده در مدینه مانده و در احد شرکت نکرده بود با اجازه
حضرت در حمراء الاسد شرکت کرد. این دستور گویا بدان لحاظ بود که اولًا توبیخی باشد براي کسانی که از جنگ احد تخلف
کردهاند و ثانیاً تقویت روحیهاي باشد براي سپاهی که دیروز شکست خورده بود.
پیامبر پرچم را به علی داد و ابن اممکتوم را به جانشینی خود در مدینه گماشت. آنگاه پس از اقامه دو رکعت نماز سوار بر اسب
خود شد و به

صفحه 248 از 274
ص: 237
تعقیب دشمن پرداخت. بیشتر افراد را مجروحانی تشکیل میدادند که دیروز در جنگ احد به شدت زخمی شده بودند و با
مشکلات و درد و رنج فراوان روانه جنگ شدند. سه نفر در طلیعه سپاه براي ردیابی دشمن رفتند. دو نفر آنان سَلیط و نعمان پسران
سفیان در حمراء الاسد به دست دشمن گرفتار شده و به شهادت رسیدند. حضرت به آن منطقه که رسید هر دو را در یک قبر دفن
کرد. سپاه اسلام تا حمراء الاسد که در حدود سه فرسنگی راه مدینه به مکه قرار داشت آمد و در آنجا توقف کرد. رسول خدا
دستور داد تا سپاهیان روزها هیزم جمع کنند و شبها هر کس جداگانه آنها را آتش بزند. شبها پانصد شعله آتش برافروخته
میشد. آوازه این اردو و آتش در همه جا شایع شد و این خود یکی از عللی بود که خداوند با آن دشمن را منکوب کرد.
به روایت طبرسی/ 86 مَعْبَد بن ابیمَعْبَد خزاعی با رسول خدا (ص) ملاقات کرد و گفت: مصیبتی که بر شما رسید بر ما گران است،
ما دوست داشتیم خداوند منزلت شما را فزونی میداد و این مصیبت براي دیگري اتفاق میافتاد. سپس از حضرت جدا شد و رفت و
در منزل رَوْحا به ابوسفیان و همراهانش برخورد که درباره بازگشت به مدینه رایزنی میکردند. چون ابوسفیان مَعْبَد را دید پرسید
چه خبر؟ گفت محمد و یارانش بر شما خشمگین و آتشی هستند، این علی بن ابیطالب است که پیشاپیش سپاه میآید! ابوسفیان
بیمناك شد و فکر بازگشت به مدینه را از سر به در کرد. آنگاه مشرکان از ترس تعقیب مسلمانان شتابان گریختند. کلینی در کافی
321 از امام صادق (ع) روایت میکند که آنان تا مکه چنین احساس میکردند که سپاه محمد در تعقیبشان است. /8

صفحه 249 از 274
ص: 238
سریه ابوسلمه
شکست مسلمانان در جنگ احد موجب گستاخی طوایف اطراف مدینه شد و آنان تحرکاتی بر ضد مسلمانان آغاز کردند. طایفه
بنیاسد در حدود سی و پنج فرسنگی مدینه در منطقه قَطَن زندگی میکردند، آنان به تصور اینکه مدینه دیگر پس از شکست از
قریش چندان قدرت تدافعی ندارد، سه ماه پس از جنگ احد تصمیم گرفتند تا اطراف مدینه بیایند و اموال و حشم مسلمانان را
340 گوید: سَلَمَه و طُلَیحَه پسران خُوَیلِد سیصد تن از طایفه بنیاسد را بسیج نموده و آماده حمله به مدینه / غارت کنند. واقدي 1
شدند. مردي از قبیله طَی که در همان ناحیه میزیست به دیدار یکی از اقوام خود به مدینه آمد و خبر حمله بنیاسد را به رسول خدا
(ع) رساند. حضرت در محرم سال چهارم هجرت پسرعمه خود ابوسَلَمَه را که در احد زخمی شده و تا اندازهاي بهبود یافته بود با
صد و پنجاه تن مهاجر و انصار بهسوي آنان گسیل داشت. ابوسلمه با راهنمایی همان مرد طایی به مدت چهار روز از بیراهه خود را
به منطقه قَطَن در نزدیکی یکی از چاههاي بنیاسد رساند. آنگاه ضمن درگیري مختصري مقداري غنیمت و چند اسیر گرفت و به
مدینه بازگشت. ابوسلمه پس از چندي جراحت زخمش عود کرد و به شهادت رسید.
حرکت دیگر مربوط به سفیان بن خالد هُذَلی بود که در عُرَنَه نیرو جمع میکرد و قصد تجاوز به مدینه داشت، پیامبر با اعزام عبدالله
بن انیس او را سرکوب کرد.

صفحه 250 از 274
ص: 239
حادثه رجیع
354 که از عروة بن زبیر است، عروه میگوید: پیامبر در سال / علت حادثه رَجِیع را دوگونه نقل کردهاند؛ یکی روایت اولِ واقدي 1
چهارم هجرت گروهی از یاران خود را براي کسب خبر بهسوي مکه فرستاد. آنان تا رجیع که نام چاه آبی از قبیله هُذیل در حدود
178 و / دوازده فرسنگی مدینه بود رفتند، در آنجا گروهی از بنیلِحْیان متعرض آنان شدند. اما مشهور بنابه نقل ابن اسحاق 3
354 گفتهاند: چون سفیان بن خالد هُذَلی به دست عبدالله بن انیس کشته شد، قبیله بنیلِحْیان از قبیلههاي عَضَل و قارَه / واقدي 1
خواستند نزد پیامبر بروند و به بهانه اسلام آوردن درخواست مبلّغ دینی کنند، آنگاه گروهی از آنان را به انتقام سفیان بکشند و
تعدادي را نیز تسلیم قریش کرده جایزه بگیرند.
مؤید این روایت اشعار حسان است که بارها در آن به غدر و خیانت طایفه هذیل تصریح کرده است. هفت تن که تظاهر به اسلام
میکردند حضور پیامبر رسیدند و گفتند: دین اسلام در بین قبایل ما آشکار شده، چند نفر از یارانت را بفرست تا قرآن و احکام
اسلام را به ما بیاموزند. حضرت شش یا هفت نفر از بزرگان اصحاب را همراهشان روانه کرد. آنان تا کنار آبگاه رجیع آمدند، در
آنجا عَضَل و قاره پیمان شکستند و از قبیله هذیل براي کشتن آنان کمک خواستند و همگی با شمشیرهاي کشیده بر ایشان تاختند.
مبلّغان اسلام به ناچار دست به شمشیر برده و به دفاع از خود پرداختند. هذلیان گفتند: ما با شما جنگ نداریم، عهد میکنیم که شما
را نکشیم ما میخواهیم شما را تسلیم قریش کنیم و جایزه بگیریم. خُبیب بن عدي، زید بن دَثِنَه و عبدالله بن طارق تسلیم

صفحه 251 از 274 حادثه رجیع
ص: 240
شدند. اما مَرْثَد بن ابیمَرْثَد، خالد بن بُکیر و عاصم بن ثابت گفتند: به خدا قسم ما عهد و پیمان مشرك را نمیپذیریم و به جنگ
پرداختند و هر سه شهید شدند.
مردان هُذلی همراه سه نفر اسیر مسلمان راهی مکه شدند. عبدالله بن طارق نیز در بین راه در مر الظّهران بر آنان شورید و شهید شد.
خُبیب و زید را به مکه بردند و در مقابل دو اسیر هُذَلی که در مکه بودند فروختند. ماههاي حرام که گذشت خُبیب و زید را در
یک روز براي اعدام به تَنْعِیم در خارج از منطقه حرم آوردند و هر دو را کشتند.
حادثه بئر معونه
193 در ماه صفر چهار ماه پس از جنگ احد در سال چهارم هجرت ابوبرا عامر بن مالک عامري کلابی / به روایت ابناسحاق 3
معروف به مُلاعب الاسِنَّه با هدایایی نزد رسول خدا آمد، چون مشرك بود حضرت هدیه او را نپذیرفت، آنگاه اسلام را به او
عرضه کرد. ابوبرا نه اسلام آورد و نه آن را رد کرد. گفت اي محمد همانا من آیین تو را کاري نیکو و شریف میبینم، اگر مردانی
من از اهل نجد بر یاران خود » : از اصحاب خویش را براي دعوت مردم نجد بفرستی امیدوارم که اجابت کنند. حضرت فرمود
.« بیمناکم
ابوبرا گفت: بیم نداشته باش من آنان را پناه میدهم. سپس رسول خدا (ص) چهل تن و یا به قولی هفتاد تن از یاران جوان خود را
که عموما از انصار و قاري قرآن بودند به فرماندهی منذر بن عمرو همراه نامهاي بهسوي بنیعامر گسیل داشت.

صفحه 252 از 274 حادثه بئر معونه
ص: 241
مبلّغان اسلام آمدند تا به بِئر مَعُونَه که چاه آبی بود از آبهاي بنیسُلیم و بین سرزمین بنیعامر و بنیسُلیم واقع شده بود رسیدند. در
آنجا توقف کردند و چهارپایان خود را براي چرا رها کردند. آنگاه حَرام بن مِلْحان را همراه چند تن از بنیعامر با نامه پیامبر نزد
عامر بن طُفیل که از بزرگان بنیعامر بود فرستادند. او بدون آنکه نامه حضرت را بخواند حَرام بن مِلْحان را کشت و از بنیعامر
براي کشتن اصحاب رسول خدا کمک خواست. چون ابوبرا قبلًا به منطقه نجد رفته بود و مردم از پناه دادن او مطلع بودند، تقاضاي
عامر را رد کردند. او از دیگر قبایل کمک گرفت و مسلمانان را شهید کرد. عمرو بن امیه ضَمْري که از این حادثه جان سالم به در
برد راهی مدینه شد و در بین راه به دو نفر از بنیعامر برخورد و بدون اطلاع از پیمان رسول خدا با بنیعامر آن دو تن را سر برید.
این کار ابوبراء است، من این » : سپس فرمود .« دو مردي را کشتهاي که باید دیه آنان را بپردازم » : چون به مدینه رسید حضرت فرمود
.« کار را نمیخواستم و از آن بیمناك بودم
349 گوید: خبر شهداي رجیع و بئر معونه در یک شب به رسول خدا رسید و حضرت بسیار آزرده خاطر گردید. ابوبرا از / واقدي 1
این حادثه و اینکه برادرزادهاش عامر بن طفیل پناه او را نادیده گرفت و خیانت کرد متأثر شد و درصدد جبران برآمد و پسر خود
ربیعه و برادرزادهاش لَبید را با هدیهاي براي نوعی عذرخواهی نزد پیامبر فرستاد. حضرت باز هم هدیه او را نپذیرفت.
تذکر دو نکته در اینجا مناسب است؛ یکی اینکه مؤلف سیرة المصطفی/ 443 در بیگناهی ابوبرا تشکیک کرده و میگوید ابوبرا
در

صفحه 253 از 274 حادثه بئر معونه
ص: 242
بین قبیله خود رهبري مطاع بود و عرب هم پناه را معتبر میدانست و به آن اهتمام ویژهاي میورزید و فرض این است که ابوبرا به
یاران پیامبر پناه داده بود. و انگهی ابوبرا با پیمانشکنان برخورد و اعتراض و خونخواهی نکرد. در پاسخ این اشکال میتوان گفت
شاید ابوبرا در اداي مسئولیت خود کوتاهی کرده باشد ولی تعمد و خیانتی در کار نبوده است. از ملاقاتی هم که فرزند او پس از
350 مینویسد: بعدها که ابوبرا بیمار شد و از پیامبر / وقوع حادثه با رسول خدا (ص) داشته بیش از این استفاده نمیشود. واقدي 1
طلب شفا کرد حضرت عسلی را متبرك کرد و براي او فرستاد.
نکته دوم اینکه برخی از محققان معاصر در بسیاري از جزئیات این دو حادثه تشکیک و تردید کردهاند و عمده دلایل آنان
اختلاف زیاد بین روایات و بعضا تناقضات آنهاست. روشن است که اگر بر اثر اختلاف نقلها و یا تناقض بدوي آنها در وقایع
تاریخی تشکیک و انکار شود اکثر حوادث تاریخی قابل اثبات نیست.
جنگ بنینضیر
تاریخ جنگ بنینضیر را عروة بن زبیر هفت ماه پس از جنگ احد دانسته ولی به نقل مشهور هفتم ربیع الاول سال چهارم هجرت
بوده است. طوایف سهگانه یهود بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه در شمال شرقی منطقه قبا سکونت داشتند و بنینضیر در
دهکدهاي به نام زُهره زندگی میکردند. گویند پس از واقعه بئر معونه پیامبر براي کمک در پرداخت خونبهاي دو مرد عامري که
به دست عمرو بن امیه کشته شدند نزد

صفحه 254 از 274 جنگ بنینضیر
ص: 243
بنینضیر رفت. طبرسی در اعلام الوري/ 88 گفته رفتن حضرت براي گرفتن وام و برخی نیز گفتهاند براي سؤال از چگونگی دیه
بوده است، زیرا بنینضیر از همپیمانان بنیعامر بودند و از قوانین و مقررات دیه آنان اطلاع داشتند. البته برخی هم احتمال دادهاند
این ظاهر قضیه بوده و حضرت درواقع میخواسته از اهداف و نیات آنان مطلع گردد، چرا که پس از جنگ احد منافقان و یهود بر
پیامبر و مسلمانان جرأت یافتند و درصدد توطئه و ضربه زدن برآمدند. بعضی هم توطئه قتل رسول خدا را در اثناء یک مناظره علمی
علت جنگ بنینضیر دانستهاند.
451 گوید: کفار قریش قبل از جنگ بدر به سردسته منافقان عبدالله بن ابی و بتپرستان مدینه نامه نوشتند که / مؤلف سبل الهدي 4
شما محمد را پناه دادید، حال یا او را اخراج کنید و یا ما عرب را بر سر شما میریزیم ولی آنان نتوانستند کاري کنند. پس از جنگ
بدر به یهودیان نامه نوشتند و گفتند شما داراي سلاح و قلعههاي مستحکم هستید، پس یا با محمد بجنگید و یا ما چنین و چنان
خواهیم کرد. یهود بنینضیر تصمیم به قتل پیامبر گرفتند که توطئهشان برملا شد و رسول خدا (ص) به جنگ آنان رفت.
به هر حال پیامبر همراه کمتر از ده نفر از اصحاب راهی قلعه بنینضیر شد و در کنار دیوار خانه یکی از آنان نشست و راجع به
کمک در پرداخت خونبها به طایفه بنیعامر گفتگو کرد. یهودیان گفتند: اي ابوالقاسم هر چه دوست داشته باشی انجام میدهیم.
چطور شده به دیدار ما آمدهاي؟! بنشین تا از شما پذیرایی کنیم. آنگاه عدهاي از آنان خلوت کرده و در باب کشتن پیامبر رایزنی
کردند. حُیی بن اخْطَب گفت: اي

صفحه 255 از 274 جنگ بنینضیر
ص: 244
ي
هودیان از بالاي بام سنگی بر سرش بیفکنید و او را بکشید! کاري که یک روز باید انجام بدهید هم اکنون تمامش کنید. سَلّام بن
مِشْکَم آنان را از این کار نهی کرد ولی نپذیرفتند. عمرو بن جِحاش سنگ آسیایی را آماده کرد و میخواست آن را بر سر پیامبر
بیندازد که جبرئیل او را از توطئه آنان آگاه ساخت. حضرت به سرعت برخاست و چنین وانمود کرد که براي کاري میرود و
از جاي خود تکان نخور و هر کس از » : 460 علی (ع) را طلبید و فرمود / یکسره آهنگ مدینه کرد و به روایت تاریخ الخمیس 1
آنگاه امیرالمؤمنین و یاران پیامبر مقداري منتظر نشستند، وقتی از مراجعت .« اصحاب در باره من سؤال کرد بگو به مدینه رفت
حضرت مأیوس شدند برخاستند بروند. حُیی بن اخطب گفت: ابوالقاسم عجله کرد حال آنکه ما قصد داشتیم خواسته او را برآورده
سازیم و از ایشان پذیرایی کنیم.
نصیحت ابنصوریا
365 گوید: پس از آنکه رسول خدا (ص) به مدینه رفت کنانۀ بن صُوریا به یهودیان گفت: به تورات سوگند محمد از / واقدي 1
خیانت شما باخبر شد. به خدا قسم همانا او فرستاده خدا و خاتم انبیاست، عین اوصاف او در کتاب ما موجود است. من دو پیشنهاد
دارم؛ نخست اینکه اسلام بیاورید تا اموال و اولادتان در امان باشد و از سرزمین خود هم خارج نشوید. گفتند ما تورات و عهد
موسی را رها نمیکنیم. گفت پس در این صورت محمد براي شما پیام میفرستد که از سرزمین من خارج شوید این نصیحت را
بپذیرید که جان و مال شما در امان است. گفتند

صفحه 256 از 274 نصیحت ابنصوریا
ص: 245
این پیشنهاد را میپذیریم.
پیامبر (ص) به مدینه آمد و محمد بن مَسْلَمَه را که با یهود بنینضیر همپیمان بود به سوي آنان فرستاد تا بگوید که در مدت ده روز
از مدینه بیرون بروند. یهودیان چند روزي توقف کردند و در این بین آماده رفتن بودند و تعدادي شتر نیز از قبیله اشجع کرایه
کردند.
کارشکنی منافقان
عبدالله بن ابی براي یهودیان پیام فرستاد که از خانههاي خود خارج نشوید و در قلعههایتان بمانید. من دو هزار نفر از اقوام خود و
دیگر عرب دارم که با شما داخل قلعهها میجنگند و تا آخرین نفر ایستادگی خواهند کرد و یهودیان بنیقریظه نیز شما را یاري
462 گوید: در این هنگام یهودیان گرد هم آمده و توطئه خطرناکی را طراحی کرده / خواهند نمود. دیاربکري در تاریخ الخمیس 1
و گفتند پیامبر را به عنوان مناظره و گفتگو فرا میخوانیم و غافلگیرانه او را به قتل میرسانیم.
سپس از حضرت خواستند همراه سی نفر از یارانش بیاید و آنان نیز سی نفر از احبار و علماي یهود را بفرستند، این دو گروه بروند
در مکانی که مسافت آن نسبت به محل هر دو مساوي باشد بنشینند و درباره اسلام گفتگو کنند. اگر علما و احبار یهود پیامبر را
تصدیق کردند تمامی یهود بنینضیر به او ایمان بیاورند، حضرت پذیرفت.
سپس یهودیان با خود گفتند چگونه ما میتوانیم به او دسترسی پیدا کنیم و حال آنکه سی نفر پیشمرگ همراه اوست. از اینرو به
رسول خدا گفتند در بین شصت نفر جمعیت امکان تفهیم و تفاهم وجود ندارد

صفحه 257 از 274 کارشکنی منافقان
ص: 246
بهتر است شما سه نفر از اصحاب خود را همراه بیاورید و از علماي ما نیز سه نفر بیایند. حضرت این پیشنهاد را نیز پذیرفت. آنگاه
سه نفر عالم یهود خنجر همراه خود پنهان کردند تا بهطور ناگهانی رسول خدا (ص) را به قتل برسانند. یکی از زنان خیرخواه
بنینضیر برادر خود را که مسلمان شده و در جرگه انصار بود از توطئه یهود مطلع ساخت و او نیز سریعاً مطلب را به آگاهی رسول
خدا (ص) رساند و ایشان از رفتن به مناظره خودداري کرد و به مدینه بازگشت. نکته قابل تأمّل اینکه رسول خدا براي هدایت یهود
راضی بود هر شرطی را بپذیرد ولی آنان خود گمراهی و تباهی را انتخاب کردند.
451 نیز این مطلب را نقل کردهاند جز آنکه گفتهاند این کار به / 179 و صالحی شامی در سبل الهدي 4 / بیهقی در دلائل النبوة 3
تحریک قریش انجام شد و همچنان که گذشت علت جنگ بنینضیر نیز بنابر قولی این مسأله بوده است. گویا کعب بن مالک در
209 میگوید: / شعر خود به این مطلب اشاره دارد در آنجا که به روایت ابن اسحاق 3
لَقَدْ خَزِیَتْ بِغَدْرَتِهَا الْحُبُورُ کَذاكَ الدَّهرُ ذُو صَرْفٍ یَدُورُ
احبار یهود با خیانتی که کردند مسلّماً خوار شدند. روزگار اینگونه پستی و بلندي دارد.
369 گوید: عبدالله بن ابَی نزد کعب بن اسد رئیس بنیقریظه فرستاد و درخواست کمک کرد ولی او گفت حتی یک نفر / واقدي 1
از بنیقریظه پیمانشکنی نمیکند. عبدالله پیوسته حُیی بن اخطب را به مقاومت و جنگ تشویق میکرد تا آنکه حُیی برادر خود
جُدَي ابن اخطب را نزد پیامبر فرستاد و گفت به او بگو که ما خانه و اموال

صفحه 258 از 274 کارشکنی منافقان
ص: 247
خود را ترك نمیکنیم، هر کاري میخواهی بکن! آن حضرت میان اصحاب نشسته بود چون این خبر را شنید تکبیر گفت!
مسلمانان نیز تکبیر گفتند.
آنگاه دستور بسیج داد مسلمانان بیدرنگ آماده شدند، پرچم را به دست علی داد و همراه سپاه اسلام بهسوي بنینضیر حرکت
کرد و نماز عصر را در منطقه بنینضیر گزارد. یهودیان آن روز را تا شب به سوي مسلمانان تیراندازي و سنگپرانی کردند. بقیه
اصحاب نیز که بهواسطه کارهاي خود تأخیر کرده بودند تا وقت نماز عشا خود را به اردوگاه رساندند. پیامبر نماز عشا را خواند
آنگاه علی بن ابیطالب را به فرماندهی لشکر منصوب کرد و خود با چند نفر از اصحاب به خانه بازگشت. صبح پس از اقامه نماز
ابن اممکتوم را به جانشینی خود گماشت و بهسوي بنینضیر رفت. یک خیمه چوبی که بر روي آن چرم و پارچه مویین کشیده
بودند و سعد بن عباده آن را فرستاده بود براي رسول خدا برپا کردند. یکی از یهودیان به نام غَزْوَك که بیباك و شجاع و تیرانداز
ماهري بود تیري انداخت که به خیمه پیامبر اصابت کرد. حضرت دستور داد خیمهاش را از تیررس دشمن دور کردند. یهودیان آن
روز را به شب بردند ولی از کمک عبدالله بن ابی خبري نشد.
شجاعت امیرالمؤمنین
372 و شیخ مفید/ 49 در یکی از شبها هنگام عشا علی (ع) حضور نداشت مردم گفتند: یا رسول الله ما علی را / به روایت واقدي 1
به او کاري نداشته باشید، همانا او در پی برخی از » : نمیبینیم؟ فرمود

صفحه 259 از 274 شجاعت امیرالمؤمنین
ص: 248
اي رسول خدا! من در کمین این مرد » : چیزي نگذشت او با سر غَزْوَك آمد، سر را مقابل پیامبر گذاشت و گفت .« کارهاي شماست
پلید بودم دیدم مرد شجاعی است. با خود گفتم ممکن است جرأت پیدا کند و شبانه بر ما شبیخون بزند. او در حالیکه شمشیر برهنه
داشت همراه تنی چند از یهودیان پیش میآمد. من بر وي سخت حمله کردم و او را کشتم. یارانش گریختند ولی در همین نزدیکی
هستند، اگر چند نفري با من بفرستی امیدوارم بر آنان دست یابم. پیامبر ابودُجانه و سهل بن حُنیف و ده نفر دیگر را همراه آن
حضرت فرستاد. ایشان دشمن را تعقیب کرده و پیش از آنکه به قلعههايشان برسند کشتند و سرهاي آنان را آوردند و در چاههاي
بنیخَطْمَه انداختند.
تسلیم شدن بنینضیر
چون محاصره طول کشید و یهودیان تسلیم نمیشدند رسول خدا براي جلوگیري از خونریزي دستور داد نخلهاي آنان را قطع کنند.
373 گوید: تعدادي از نخلها که قطع شد زنان گریبانها را چاك دادند و بر سر و صورت خود زدند و صداي شیون و / واقدي 1
زاري آنان بلند شد. حُیی بن اخطب کسی را نزد رسول خدا (ص) فرستاد و گفت: اي محمد تو خود از تباهی نهی میکردي، حال
امروز دیگر » : چرا نخلها را قطع میکنی؟ ما آنچه را که قبلًا خواستی میپذیریم و از سرزمین تو بیرون میرویم. پیامبر (ص) فرمود
.« آن را نمیپذیریم مگر به این شرط که از اموالتان فقط به اندازه یک بار شتر آن هم بدون اسلحه همراه خود ببرید

صفحه 260 از 274 تسلیم شدن بنینضیر
ص: 249
وقتی اخراج یهودیان قطعی شد آنان تا توانستند از اموال منقول همراه خود برداشته و خانههايشان را نیز تخریب کردند تا به دست
مسلمانان نیفتد. پیامبر آنان را پس از پانزده روز محاصره، از مدینه اخراج کرد. بعضی از یهودیان رهسپار خیبر شدند، برخی هم به
/ اذْرِعات شام رفتند. هنگام ترك مدینه صف کشیده و بر ششصد شتر سوار شدند و از وسط بازار مدینه عبور کردند. ابن اسحاق 3
202 گوید: از طایفه بنینضیر فقط دو مرد به نام یامین بن عُمیر و ابوسعد بن وَهْب در زمان محاصره شبانه از قلعه خارج شدند و
اسلام آوردند و اموال خود را حفظ کردند.
تقسیم غنایم
یهودیان بنینضیر کشاورز بودند و بیشتر اموال آنان نخلستان و زمینهاي زراعی بود و چون اموالشان بدون جنگ و درگیري به
379 گوید: پیامبر / دست آمده بود فَیء و از خالصه رسول خدا (ص) به حساب میآمد و متعلق به خود آن حضرت بود. واقدي 1
ثابت بن قیس بن شَمّاس را خواست و دستور داد همه انصار را جمع کند. هنگامی که همه جمع شدند براي آنان سخن گفت،
سپس از محبتهاي ایشان به مهاجران و اینکه ایثار کرده و مهاجران را بر خود ترجیح داده و آنان را در منازل خویش سکونت
اگر دوست داشته باشید آنچه را خداوند از بنینضیر بر من غنیمت داده میان شما » : دادهاند یاد کرد. آنگاه خطاب به انصار فرمود
و مهاجران تقسیم کنم و مهاجران همچنان در خانههاي شما باشند و از اموال شما استفاده کنند و اگر دوست داشته باشید به
سعد بن عباده و سعد بن معاذ گفتند اي .« مهاجران بدهم و آنها از خانههاي شما بیرون بروند

صفحه 261 از 274 تقسیم غنایم
ص: 250
رسول خدا بین مهاجران تقسیم کن و آنان همچنان در خانههاي ما بمانند. همه انصار گفتند: با این پیشنهاد موافقیم و میپذیریم.
حضرت فرمود:
.« اللَّهُمَّ ارْحَمِ الَأنْصارَ وَ أَبْناءَ الَأنْصارِ »
خدایا انصار و فرزندان انصار را رحمت فرما.
آنگاه قسمتی از اموال آنان را بین مهاجران تقسیم کرد و به انصار جز دو نفر، سهل بن حُنیف و ابودُجانه انصاري که نیازمند بودند
به کس دیگر چیزي نداد. از همین زمان به بعد مهاجران کمکم از منازل انصار بیرون رفتند و زندگی مستقل تشکیل دادند.
نکته قابل تذکر این است که در غزوة بنیقینقاع هم اموال آنان بدون جنگ و درگیري به دست آمد، با این حال آنجا گفته نشد
268 اشارهاي به این مطلب دارد. البته ممکن است این حکم در جنگ بنینضیر تشریع شده و / که از خالصه رسول خداست. حلبی 2
پیش از آن نبوده است. برخی از محققان گفتهاند علت اینکه اموال بنینضیر اختصاص به رسول خدا پیدا کرد این بود که قلعه
بنینضیر به دست امیرالمؤمنین فتح شد و درحقیقت او به تنهایی این جنگ را به پیروزي رساند. بعضی از پژوهشگران معتقدند این
اختلاف نشأت گرفته از حکم حکومتی پیامبر بوده است.
نتایج جنگ بنینضیر
جنگ بنینضیر دومین درگیري مسلمانان با یهود بود. اخراج بنینضیر با توجه به قدرتی که در مدینه داشتند ضربه شکنندهاي به
یهودیان وارد آورد و براي منافقان و مشرکان نیز شکست غیر مستقیم بهحساب میآمد، زیرا که آنان امید زیادي به یهودیان داشتند.
نوشتهاند منافقان به شدت

صفحه 262 از 274 نتایج جنگ بنینضیر
ص: 251
205 ابنلُقَیم عَبْسِی گوید: / ناراحت و غمگین شدند. به نقل ابن اسحاق 3
فَمَنْ مُبْلِغٌ عَنِّی قُرَیْشاً رِسالَۀً فَهَلْ بَعْدَهُم فِی الْمَجْدِ مِنْ مُتَکرَّمِ
کیست که از سوي من به قریش پیام ببرد که آیا پس از بنینضیر در شرافت و بزرگی جایگاهی براي شما مانده است؟!
اخراج بنی نضیر حتی براي برخی از مسلمانان همپیمان آنان نیز خوشایند نبود تا آنجا که افرادي چون حسان بن ثابت از رفتن آنان
تأسف خوردند. در مقابل براي مسلمانان پیروزي آشکاري بود و تا اندازه زیادي شکست جنگ احد را جبران کرد و خطر بالقوه
بزرگی را از بین برد و امنیت مدینه را تا حد زیادي تأمین کرد.
168 آمده است: یهودیان / در هیچ یک از منابع سیره و تاریخ اسلام تعداد یهودیان بنینضیر ذکر نگردیده است. در تفسیر قمی 1
374 هنگام رفتن ششصد شتر آنان را حمل میکرده و طبق / بنینضیر هزار نفر بودند که گویا با توجه به اینکه به قول واقدي 1
462 از ابنعباس که هر سه خانوار یک شتر داشتند آنان دویست خانوار بودهاند که میانگین جمعیت آن / روایت تاریخ الخمیس 1
462 که میگوید به هر سه نفر یک شتر تعلق داشت صحیح باشد / تقریباً هزار نفر میشود و اگر روایت دیگر تاریخ الخمیس 1
میتوان گفت تعداد آنان نزدیک به دو هزار نفر بوده است.
جنگ بنینضیر از نظر قرآن
بیشتر آیات سوره حشر درباره جنگ بنینضیر نازل شده تا آنجا که ابنعباس این سوره را سوره بنینضیر مینامید. در صدر سوره
آمده است:

صفحه 263 از 274 جنگ بنینضیر از نظر قرآن
ص: 252
اوست کسی که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد با مسلمانان از خانههايشان بیرون راند، شما گمان نمیکردید که آنان »
بیرون روند. خودشان میپنداشتند که دژهايشان آنان را از عذاب الهی در امان نگه میدارد. خداوند در دلهايشان هراس افکند
چون قطع درختان نخل در اذهان برخی شبهه .« به گونهاي که خانههاي خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند
هر درخت نخلی را که قطع کردید یا آن را به حال خود وانهادید به اذن » : ایجاد کرده بود خداوند این کار را تأیید کرد و فرمود
آنگاه به توضیح فَیء و غنایم میپردازد. در قرآن به علت جنگ بنی نضیر اشاره نشده است. .« خدا بود تا فاسقان را خوار گرداند
تحریم خمر
26 گروهی از صحابه خدمت پیامبر رسیدند و عرض کردند یا رسول الله (ص) نظر خود را درمورد / به روایت تاریخ الخمیس 2
شراب بیان فرما، چرا که شراب عقل را زائل و مال را نابود میکند. در پاسخ آنان آیه دویست و نوزده بقره نازل شد:
(یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا).
از تو درباره شراب و قمار میپرسند بگو در آنها گناهی بزرگ و سودهایی نیز براي مردم است ولی گناه آنها از سودشان بیشتر
است.
بعدها گروهی در میهمانی عبدالرحمن بن عوف شراب نوشیده و

صفحه 264 از 274 تحریم خمر
ص: 253
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ » : مست شدند، سپس برخی مشغول نماز گردیدند و یکی از آنان سوره کافرون را در نماز خود اینگونه خواند
پس از این واقعه آیه چهل و سه نساء فرود آمد: .« أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَوةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَي).
اي کسانی که ایمان آوردهاید در حال مستی گرد نماز نروید.
پس از این ماجرا شرابخواري خیلی کم شد تا آنکه گروهی از انصار همراه سعد بن ابیوقاص در جلسهاي شراب نوشیدند و در
حال مستی به تفاخر پرداختند. سعد شعري در هجاي انصار خواند و کار به درگیري کشید، پس از آن شکایت نزد رسول خدا
بردند. آنگاه آیه نود مائده نازل شد:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالَأنصَابُ وَالَأزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ).
اي کسانی که ایمان آوردهاید شراب و قمار و بتها و تیرهاي قرعه پلیدند و از کار شیطاناند، پس از آنها دوري گزینید.
در تاریخ تحریم نهایی خمر اختلاف زیاد است، مشهور آن است که تحریم نهایی خمر همزمان با جنگ بنینضیر بوده است. از
آنجا که شرابخواري در بین عربها رایج و نفع تجاري آن نیز زیاد بود تحریم دفعی آن بر آنان سخت و دشوار مینمود، به این
28 که میگوید وقتی اعْشی براي پذیرش اسلام به مکه آمد / لحاظ حرمت آن به تدریج تشریع شد. هر چند از گزارش ابناسحاق 2
به او گفتند محمد شراب را تحریم کرده، استفاده میشود که شراب در همان اوایل بعثت هم نوعی مذمّت و حرمت داشته است.

صفحه 265 از 274 تحریم خمر
ص: 254
بدر الموعد
این غزوه بهنامهاي بدر الآخره و بدر الثالثه نیز نامیده شده است. طبق وعده ابوسفیان در جنگ احد قرار شد قریش سال آینده در
384 ابوسفیان از رفتن بهسرزمین بدر و جنگ با رسول خدا (ص) اکراه داشت. با / بدر با مسلمانان برخورد کنند. به روایت واقدي 1
این حال هر کس در مکه نزد او میآمد و آهنگ مدینه داشت در ظاهر به او میگفت: ما تصمیم داریم باسپاهی گران به جنگ
محمد برویم. آنان وقتی وارد مدینه میشدند به مسلمانان میگفتند ما در حالی ابوسفیان را ترك کردیم که سرگرم جمعآوري سپاه
بود. مسلمانان این مطلب را خوش نداشتند و از آن بیمناك بودند. نُعیم بن مسعود اشجعی به مکه آمد، ابوسفیان با عدهاي از سران
قریش به دیدار او رفت و مشکل خود را با او در میان گذاشت. نعیم گفت آمدن من به مکه نیز جز براي این نبود که دیدم محمد و
یارانش مشغول تهیه سلاح و اسب هستند. من از مدینه که بیرون آمدم شهر مانند دانههاي انار پر از سپاه بود.
ابوسفیان گفت دوست ندارم محمد و یارانش به قصد جنگ بیرون بیایند و من خارج نشوم، زیرا در این صورت آنان جسور
میشوند. پس ما بیست شتر براي تو جایزه تعیین میکنیم و آنها را به دست سهیل بن عمرو میسپاریم به شرط آنکه آنان را
متفرق سازي. نعیم پذیرفت و شتابان راهی مدینه شد و سر خود را تراشید که حالت عمرهگزاران را داشته باشد. او هنگامی به مدینه
رسید که اصحاب رسول خدا در حال آماده شدن براي جنگ با مشرکان بودند. مسلمانان از او پرسیدند از ابوسفیان چه خبر؟ گفت
درحالی او را ترك کردم که سپاهی گران براي

صفحه 266 از 274 بدر الموعد
ص: 255
جنگ با شما فراهم آورده بود. با تبلیغات او اوضاع طوري شد که بیم آن میرفت کسی در جنگ شرکت نکند.
.« سوگند به آنکه جانم در دست اوست هر آینه به جنگ خواهم رفت هر چند یک نفر با من خارج نشود » : پیامبر (ص) فرمود
پرچم را به دست علی (ع) داد و با سپاه یک هزار و پانصد نفري با ده اسب راهی سرزمین بدصر شد. هشت شب منتظر ابوسفیان
ماند. مسلمانان مقداري کالاي تجاري که همراه داشتند فروختند و سپس به مدینه بازگشتند.
ابوسفیان به قریش گفت میدانید که ما نعیم بن مسعود را براي متفرق کردن یاران محمد فرستادیم ولی ما هم اکنون بیرون میرویم
و یکی دو شب بعد بازمیگردیم. ابوسفیان با دو هزار نفر و پنجاه اسب حرکت کرد و تا نزدیک مرّ الظهران و یا عُسْفان آمد. مَعْبَد
بن ابیمَعْبَد خزاعی که آن سال در بازار بدر شرکت کرده بود نخستین کسی بود که اخبار بدرالموعود را به مکه برد. صفوان به
ابوسفیان گفت: به خدا سوگند من تو را آن روز از وعده دادن بازداشتم و اکنون آنان بر ما جسور شدند و تصور میکنند به واسطه
ضعف و ناتوانی است که از مقابله با آنان خودداري کردیم. از همینجا بود که قریش دوباره به چارهاندیشی و جمع اموال براي
جنگ با پیامبر پرداختند و مقدمات جنگ خندق را فراهم کردند.
تخلف ابوسفیان از وعدهاي که به پیامبر و مسلمانان داده بود موجب سرشکستگی و تضعیف او شد و در بین طوایف عرب انعکاس
بدي داشت. شعرا خُلْف وعده او را تقبیح کرده و به سرزنش وي پرداختند. کعب بن مالک گفت:

صفحه 267 از 274 بدر الموعد
ص: 256
وَعَدْنا أَباسُفْیانَ بَدْراً فَلَمْ نَجِدْ لِمَوْعِدِه صِدْقاً وَ ما کانَ وافِیاً
با ابوسفیان درباره حضور در بدر وعده گذاردیم ولی او را در وعدهاش راستگو نیافتیم، او وفاکننده به وعده خود نیست.
غزوه ذاتالرقاع
395 از جابر نقل میکند که مردي مقداري کالا براي / 213 این غزوه را قبل از بدر الموعد آورده است. واقدي 1 / ابناسحاق 3
فروش به مدینه آورد. از او پرسیدند متاعت را از کدام ناحیه آوردهاي؟ گفت از نجد آمدم و در آنجا گروهی از قبیله نَمِر و ثَعْلَب
را دیدم که مردم را بر ضد شما جمع کردهاند. چون این گفتار به اطلاع رسول خدا (ص) رسید با چهارصد و یا به قولی هفتصد و یا
هشتصد نفر از مدینه خارج شد. تا به محل آنان رسید ولی هیچ کس را در آنجا نیافت، زیرا اعراب به قلههاي کوه رفته بودند. لذا
بدون درگیري به مدینه بازگشت.
غزوه دومۀ الجندل
564 منطقه دُوْمَۀُ الجَنْدَل در حدود هشتاد فرسنگی شمال مدینه قرار دارد. در صدر اسلام در آنجا / به گفته معجم ما اسْتَعْجَم 2
402 درباره علت این جنگ گفته است: رسول خدا تصمیم گرفت به سرزمینهاي مرزي / بازارتجاري بزرگی بوده است. واقدي 1
شام برود. به ایشان گفتند اگر به مرزهاي شام نزدیک شوید مایه ترس قیصر خواهد شد. همچنین خبر رسید گروه زیادي در دومۀ
الجندل جمع شدهاند و نسبت به تجار و بازرگانان ستم میکنند. گروهی از عرب نیز با آنان هماهنگ

صفحه 268 از 274 غزوه ذاتالرقاع
ص: 257
شده و قصد حمله به مدینه را دارند. پیامبر با هزار نفر از مسلمانان آهنگ دومۀ الجندل کرد. شبها راه میپیمود و روزها خود را از
انظار پنهان میداشت. به نزدیکی دومۀ الجندل که رسیدند معلوم شد دشمن از آنجا کوچیده است و مسلمانان جز بر گوسفندان و
شبانان ایشان دست نیافتند. اهل دومۀ الجندل نیز با اطلاع از ورود سپاه اسلام پراکنده شدند. پیامبر چند روزي در آنجا توقف نمود
و دستههایی به اطراف اعزام کرد.
مسعودي در التنبیه والاشراف/ 214 گوید: این نخستین جنگ با رومیان بود، زیرا اکَیدِر بن عبدالملک کِنْدي فرمانرواي دومۀ
الجندل بر کیش نصرانیت و فرمانبردار هِرَقْل پادشاه روم بود و راه بر مسافران و بازرگانان مدینه میبست.
خود آزمایی
اشاره
1. غزوه حمراء الاسد را توضیح دهید.
2. سریه ابو سلمه را شرح دهید.
3. حادثه رجیع را توضیح دهید.
4. حادثه بئر معونه را شرح دهید.
5. نتایج جنگ بنی نضیر را بیان کنید.
6. کدام سوره از قرآن جنگ بنینضیر را توضیح داده است؟
7. آیه چهل و سه سوره نساء درباره چه مطلبی است؟
8. نامهاي دیگر بدر الموعد چیست؟
9. ماجراي غزوات ذات الرقاع و دومۀ الجندل چه بود؟ به اختصار توضیح دهید.
خلاصه درس
غزوه حمراء الاسد: جنگ حَمْراء الاسد دنباله و ادامه جنگ احد بهشمار میرود که در نتیجه آن مشرکان از ترس تعقیب مسلمانان
شتابان گریختند.
سریه ابوسلمه، حادثه رجیع، حادثه بئر معونه نیز از اتفاقات این ایام است.
جنگ بنی نضیر: تاریخ جنگ بنینضیر را عروة بن زبیر هفت ماه پس از جنگ احد دانسته ولی به نقل مشهور هفتم ربیع الاول سال
چهارم هجرت بوده است. یهود بنینضیر تصمیم به قتل پیامبر گرفتند که توطئهشان برملا شد و رسول خدا به جنگ آنان رفت و
نهایتاً یهود

صفحه 269 از 274 خود آزمایی
ص: 258
بنینضیر به خواسته پیامبر گردن نهادند و از مدینه بیرون رفتند.
یهودیان بنینضیر کشاورز بودند و بیشتر اموال آنان نخلستان و زمینهاي زراعی بود و چون اموالشان بدون جنگ و درگیري به
دست آمده بود فَیء و از خالصه رسول خدا به حساب میآمد و متعلق به خود آن حضرت بود. پیامبر قسمتی از اموال آنان را بین
مهاجران تقسیم کرد و به انصار جز دو نفر، سهل بن حُنیف و ابودُجانه انصاري که نیازمند بودند به کس دیگر چیزي نداد. از همین
زمان به بعد مهاجران کمکم از منازل انصار بیرون رفتند و زندگی مستقل تشکیل دادند. جنگ بنینضیر دومین درگیري مسلمانان با
یهود بود. اخراج بنینضیر با توجه به قدرتی که در مدینه داشتند ضربه شکنندهاي به یهودیان وارد آورد و براي منافقان و مشرکان
نیز شکست غیر مستقیم بهحساب میآمد، زیرا آنان امید زیادي به یهودیان داشتند. نوشتهاند منافقان به شدت ناراحت و غمگین
شدند
بدر الموعد: این غزوه بهنامهاي بدر الآخره و بدر الثالثه نیز نامیده شده است. طبق وعده ابوسفیان در جنگ احد قرار شد قریش سال
آینده در منطقه بدر با مسلمانان برخورد کنند. ابوسفیان از رفتن بهسرزمین بدر و جنگ با رسول خدا اکراه داشت. اما سپاه اسلام به
سرزمین بدر رفت و در آنجا هشت شب منتظر ابوسفیان ماند. مسلمانان مقداري کالاي تجاري که همراه داشتند فروختند و سپس به
مدینه بازگشتند. تخلف ابوسفیان از وعدهاي که به پیامبر و مسلمانان داده بود موجب سرشکستگی و تضعیف او شد و در بین
طوایف عرب براي وي انعکاس بدي داشت.

صفحه 270 از 274 خود آزمایی
ص: 259
صفحه 271 از 274 خود آزمایی
درباره مرکز